کوچک تر که بودیم
بهاربا شکوفه های خانه ی مادر بزرگ می آمددرخت گیلاس بزرگ تر می شدقد ما نیز بلندترآن قدر که برای رسیدن به شاخه های پر شکوفه اش
قد بلند می کردیم
بهار
که مهمان باغچه ی مان می شد،
با قاشق در خاک
بنفشه می کاشتیم
و منتظر بودیم
خدا با بهار به خانه ی مان بیاید
بهار هنوز خانه ی مادربزرگ است
و هنوز با شکوفه ی به
سبز می شود
هر چقدر هم قد بلندی کنیم
به شاخه های آسمان نمی رسیم
توی تنگ کوچک فکرم
بهار با هر چیزی می آید
با خانه تکانی
با تعطیلی مدرسه و تکلیف عید
با جانماز و زیر لب یا مقلب القلوب خواندن...
بهار با خدا توی کوچه منتظر است
تا در را باز کنیم----------------------------------------
اینم آموزش یه جعبه ی گلب برای کادو ! تقدیم به شما دوستهای خوبم با اینکه واقعا درگیر خونه تکونی هستم .ولی بازم به عشخ شما ها گفتم بذارم
ادامه مطلب ...